رجبی، غرقم نکنی!
گفت: کجا بریم؟
گفتم: یه جا که آب داشته باشه. رودخونهای، دریاچهای، چیزی...
گفت: آب؟ تو که همین الآن هم وسط آبی.
گفتم: کدوم آب؟
گفت: آبهای آزاد. نمیبینی؟ تو درست وسط اقیانوس آرام رجبی وایسادی.
و بازوهایش را محکم دورم حلقه کرد که مرا توی اقیانوس آغوشش غرق کند.
برچسبها: رجبی
# نیکولای_آبی