باید پنج تا داستان کودک با فضای باغوحش مینوشتم و به فلان ناشر تحویل میدادم. یک هفتهای میشد که هر روز چند ساعتی مینشستم و به صفحهی خالی کاغذ زل میزدم، دیروز هم؛ اما دریغ از یک کلمه! در بالکن را باز کردم کمی هوا بخورم بلکه چیزی به ذهنم برسد. یکی از یاکریمها که حالا چند وقتی است با هم رفیق شدهایم، پرید و لبهٔ ظرف آب نشست. فهمیدم ظرف خالی شده. دمپایی پوشیدم و ظرفشان را پر از آب کردم. چند تا یاکریم دیگر هم آمدند برای آب خوردن. همانجا دم در نشستم و به صدای بالزدنشان گوش دادم. چند وقت بود به صدای بال پرندهای دقیق نشده بودم؟ چند وقت بود به تکان خوردن برگهای درخت انجیر توی حیاط نگاه نکرده بودم؟ چند وقت بود که بوی ناهار خانم پیر همسایه را با جان و دل توی ریههایم نکشیده بودم؟ این چه قفسی بود که خودم را تویش گیر انداخته بودم؟ گوشیام را برداشتم و به مسئول نشر پیام دادم: «عذرخواهم اما نمیتوانم داستانهای باغوحش را بنویسم. با قفس مشکل دارم!» دفتر را بستم و میلهها را شکستم. همان موقع باران گرفت. من و یاکریمها و حیوانات توی داستان، همگی با هم نشستیم به شنیدن صدای باران و نفس کشیدن خاک نمخورده...
بیایید یک بار برای همیشه تکلیف یک چیز را با هم روشن کنیم. بد نیست بدانید که هر نویسنده، مترجم، شاعر، تصویرگر و هر شخص دیگری که به عنوان پدیدآورندهٔ کتاب شناخته میشود، بعد از چاپ کتابش، تعدادی از آن را بهعنوان سهمیه از ناشر به صورت رایگان میگیرد. این تعداد تا چند سال قبل ده جلد بود؛ الآن بعضی از ناشرها پنج جلد یا حتی دو جلد میدهند و پدیدآورنده اگر بیشتر از این تعداد بخواهد، درست مثل همهٔ آدمها باید برود کتابفروشی و کتاب را بخرد.
اینکه پدیدآورنده خودش به بعضی از افراد کتابش را هدیه بدهد، ماجرایش فرق میکند. حداقل برای من اینطور است؛ از ته دل و با میل خودم این کار را میکنم؛ چون فرد هدیهگیرنده را دوست دارم یا دلم میخواهد کتابم را در کتابخانهاش داشته باشد. اما اینکه شما بعد از چاپ هر کتاب جدید، میپرسید: «کتاب جدیدت رو از کجا میشه خرید؟» یا «یکی از کتابت به ما نمیدی؟» واقعاً رفتار جالبی نیست. طبیعتاً هم من و هم شما میدانیم که کتاب را از قصابی نمیخرند، از کتابفروشیهای حضوری و آنلاین سراسر کشور تهیه میکنند! و باز هم طبیعتاً نویسنده به منبع بیانتهای کتاب وصل نیست که به تمام عالم و آدم کتابش را بدهد! بگذارید یک طبیعتاً دیگر هم اضافه کنم؛ اینکه شما زحمت بکشید و کتاب را بخرید سود مستقیمی به نویسنده نمیرساند؛ پس برای منفعت شخصی این حرف را نمیزنم.
همهٔ اینها را گفتم که بدانید پرسیدن سؤال «کتابت رو از کجا میشه خرید؟» یا «یه دونه از کتابت به ما نمیدی؟» نه تنها نشانهٔ صمیمیت و ابراز لطف شما نیست، بلکه نشاندهندهٔ این است که از نظر شما کتاب آن شخص ارزش هزینه کردن ندارد. که خب در این صورت بهتر است هزینه نکنید، سؤال هم نکنید. با تشکر!