نیکولا

قلم بافی های یک نیکولای آبی

کارت دعوت برای مهندس رجبی و بانو!

گفتم: چه خبر؟

گفت: هیچی.

گفتم: دیگه چه خبر؟

گفت: عروسی خر!

گفتم: ما هم دعوتیم؟

گفت: قطعا!

رفتم لباس‌های مخمل خاکستری‌ام را بپوشم که برویم عروسی...


برچسب‌ها: رجبی
# نیکولای_آبی