ببخشید آقا شما عشق اضافی ندارید ؟!
دکتر جان شما هم اشتباه کردید. این سرگیجه ها و سردرد ها نه ناشی از پتاسیم بالاست نه آهن پایین! من نه قرص لازم دارم نه پرهیز های غذایی. من فقط یک کم تجربه جدید عاشقانه می خواهم دکتر. می فهمید؟ نمیدانم توی زندگی شما بین کپسول ها و شربت ها و محلول ها و آمپول هایتان چیزی به اسم تجربه عاشقانه وجود دارد یا نه . آن هم از نوع جدید!
دکتر جان من برای خلاص شدن از شر این سرگیجه های لعنتی نیاز دارم عاشق کسی باشم. نیاز دارم به کسی محبت کنم. قربان صدقه اش بروم. نیاز دارم صدایم را برای کسی نازک کنم و با عشوه در جواب " نیلوفر" گفتنش بگویم "جاااان".من نیاز دارم برای تولد کسی هدیه بخرم. دلم شور بزند که رنگ کاغذ کادو اش را دوست دارد یا نه . من نیاز دارم بعضی وقت ها که گوشی یک نفر خاموش است عصبی بشوم استرس بگیرم و دستم روی دکمه "کال" قفل شود . من نیاز دارم برای بیرون رفتن با کسی از دو روز قبل به رنگ لباس هایم فکر کنم. من نیاز دارم هر روز نیم ساعت بیشتر ورزش کنم که در نظر یک نفر خوش هیکل به نظر برسم.
دکتر جان من نیاز دارم یک نفر قبل از خواب با صدای یواشکی از پشت تلفن برایم بوس بفرستد. نیاز دارم وقتی می خواهم جایی بروم کسی بپرسد "کی برمیگردی؟" کسی بگوید " بیام دنبالت؟" کسی با لحن نگرانی بپرسد " دوستت داداش نداره؟" من نیاز دارم گاهی به کافه دعوت شوم ، به سینما ، به پیاده روی های دو نفره . دکتر جان من نیاز دارم کسی قربانم بشود تا سرگیجه هام را یادم برود.یک نفر بگوید دوست دارد تا برای همیشه قرص های مسکن ام را بیندازم دور...
فهمیدید دکتر جان؟ من کمی تجربه عاشقانه نیاز دارم. حالا بین داروهایتان بگردید و ببینید میشود برایم تجربه عاشقانه نسخه کنید؟ کمیاب هم باشد اشکال ندارد. تا ناصرخسرو که هیچ تا آن سر دنیا هم می روم که پیدا کنم این داروی وامانده را.شده باشد از بازار سیاه اندازه یک کپسول تجربه عاشقانه جدید بخرم این کار را می کنم. شما فقط بگردید دکتر جان.بگردید...